بزرگداشت شاعر و سخنور شهیر ایرانی؛
سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل
امروز اول اردیبهشت، روز بزرگداشت سعدی شیراز است. شاعر اهل سفر که اگر در این روزهای کرونایی زندگی میکرد بدون شک دیگر نه " گلستانی " میتوانست بنویسد و نه " بوستانی" بسراید.
اما رهاورد او در هشتاد و دو سال زندگی، آثاری است که میتواند اردیبهشت سال ۱۴۰۰ هجری شمسی را روشنتر کند و بر فضای مه آلود کرونا مسلط شود.
بیایید امروز با این حال و احوال، دیباچه گلستان را باز کنیم و دم را غنیمت شمریم که با وجود کرونا و دوری از شهرها و گلستانهای زیبا، با همین کتاب خواندنی: "گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس " خواهد بود.
اولین شکرانه سعدی در دیباچه این کتاب کوچک و عمیق، شکرانهای است که بی ارتباط با این روزهای ما نیست.
یعنی شکری که سعدی برای "نفس کشیدن " آدمیزاد به جا میآورد:
" هر نفسی که فرو میرود ممدّ حیات است
و، چون بر میآید مفرّح ذات.
پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب:
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به در آید"
گو این که ما حالا بیشتر از هر زمانی قدر نفس کشیدنهای سالم خود را میدانیم.
وقتی هم وطنان و انسانهای دیگر نقاط جهان را زیر دستگاههای خشک و خشن تلقین نفس میبینیم، که با ریههای سوراخ آرزوی هوایی میکنند، تازه میفهمیم که از پس این همه سال برای تک تک دم و بازدمهای خود شکری نکرده بودیم.
اما سعدی در دیباچه مهمترین کتابش از این شکر برایمان گفته بود.
شکرانه دیگر، سعدی بر " باران" است.
همان بارانی که در بهار ۱۴۰۰ هنوز بر سر و روی ما نباریده و هواشناسان از تابستانی داغ خبر میدهند.
سعدی، اما معلوم نیست در بارش قطرات کدام ابر بهاری چنین به وجد آمده که نوشته است:
" فرّاش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدی بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد.
درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع (نوروز) (گل) کلاه شکوفه بر سر نهاده"
حالا که قرنها از نگارش گلستان میگذرد با خودت میگویی، پاسخ این دستهای خالی ما را بده.
این نفسی که تا دیروز به اهمیت آن پی نمیبردیم.
آن بارانی که امسال هم مزید بر علتها شده و نباریده است ...
این تابستان داغ پیش رو ...
و چه بزرگ نویسندهای است که در سطور سفید نوشته هایش، از ناشکری آدمیزاد و عزت پروردگار میگوید، که شاید سبب این همه دریغ خود ما باشیم.
آن جا که میگوید خداوند بلند مرتبه آبروی بندگان را نمیریزد و میبیند و چشم میپوشد:
" ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی به خطای منکر نبردای کریمی که از خزانه غیب
گبر و ترسا وظیفه خور داری
دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمن این نظر داری"
و وقتی که با صلواتی بر پیامبر اکرم (ص) توسل را میآموزد:
" در خبرست از سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم
شفیعٌ مطاعٌ نبیٌ کریم
قسیمٌ جسیمٌ نسیمٌ (بسیم) وسیم
چه غم دیوار امّت را که دارد (باشد)، چون تو پشتیبان (پشتیوان)
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتی بان"
حالا در اردیبهشت سال ۱۴۰۰ گلستان سعدی را، همان کتاب سرشار از پند و آموزههای اجتماعی و دینی را به دست میگیریم.
کتابی که دهها آیه و روایت را با زبان شیرین فارسی همراه کرده و به این یک پند سعدی توجه میکنیم تا به زودی زود ما هم، چون سعدی در جهانی امن بدون کرونا همسفر راههای دور شویم؛ و حتی به آرامگاه سعدی که قطعا در چنین روزهایی خالی از بازدید کننده هست سری بزنیم؛ و با کلمات خود سعدی به یگانه پند او که دعا و اجابت است گوش فرا میدهیم که:
هر گاه که یکی از بندگان گنه کار پریشان روزگار دست انابت به امید اجابت به درگاه حق جل و علا بردارد ایزد تعالی در وی نظر نکند بازش بخواند باز (دیگربار) اعراض کند بازش به تضرّع و زاری بخواند (باز اعراض فرماید، بار دیگرش به زاری بخواند) حق سبحانه و تعالی فرماید:
دعوتش را اجابت کردم و حاجتش بر آوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده (دعوتش اجابت کردم و اومیدش برآوردم که از بسیاری دعا) همی شرم دارم.
میترا لبافی